وه، چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشق
آدم و جن و ملک، مانده به پیچ و خم عشق
عرشیان، ناله و فریاد کنان در ره یار
قدسیان بر سر و بر سینه زنان، از غم عشق
عاشقان از در و دیوار هجوم آوردند
طرفه سری است هویدا، ز در محکم عشق
ریزه خواران در میکده شاداب شدند
جلوهگاهی است ز رندان، به در خاتم عشق
غم مخور، ای دل دیوانه که راهت ندهند
پیش سالک نبود فرق، ز بیش و کم عشق
به حریفان ستم پیشه، پیامم برسان
جز من مست، نباشد دگری محرم عشق